خلاصه داستان کتاب پاستیل های بنفش
چند روز پیش که پدربزرگم فوت کرد و همینطور ایام تعطیلی بود (دهه اول محرم) حس و حال فیلم و آهنگ و اینا دیگه نبود ما هم همش یا مراسم بودیم یا در کل نمیشد کار خاصی کرد. منم تازه کتاب ملت عشق رو گوش داده بودم و یک کتاب دیگه انتخاب کردم به اسم کتاب پاستیل های بنفش که وقتی توی راه هستیم بخونم یا کلا آخر شبا. البته کتاب طولانی نیست ولی خب با گوشی از فیدیبو گرفتم و خوندم.
کلا وقتی آدم حالش بخاطر شرایط خوب نیست دوست داره با شنیدن داستانی های بقیه یا رمان یا تفکرات و خیال پردازی شرایط رو عوض کنه و غرق در افکاری غیر چیزی که هست بشه. اما متاسفانه توی اون اوضاع بد گویا همه چیز روی دور منفی بود که این کتاب رو خوندم.
کتاب در مورد یک پسربچه کلاس پنجم هست که شرایط خودشون رو از دید خودش داره بیان میکنه. همزمان هم یک دوست خیالی داره که یک گربه هست. از علایقش که جانورشناسی هست میگه و کتاب هایی که خونده و دوستش ماریسول که چقدر زندگی بهتری نسبت به این پسر داره.
این پسر باباش بنا بوده تو آمریکا ولی چون ام اس میگیره کارشو ول میکنه و مامانش هم از پس مخارج برنمیاد و مجبور میشن برن توی ون زندگی کنن و یک تایم هایی باباش کنار خیابون آهنگ میزنه و میخونه تا بهش پول بدن . البته زمانیکه پسر داره صحبت میکنه در واقع توی یک آپارتمان اجاره ای زندگی میکنن و وسایلشون میفروشن که بتونن اجاره اون ماه رو بدن اما بازم پول کامل نمیشه و کم کم پسر احساس میکنه بازم مثل قبل میخوان برن توی ون زندگی کنن.
توی داستان میگه بچه ها به حالت عادی دوست خیالی ندارن اگر خواهر یا برادر کنارشون باشه یا زندگی شون عادیه. دوست خیالی زمانی ظاهر میشه که اون بچه اوضاعش بحرانیه یا مشکل خاصی داره غرق توی تفکرات میشه. البته از نظر من بزرگترا هم دارن حتی شاید بیشتر و دقیقا وقتی باید یک کار بزرگ انجام بدیم یا شرایط بحرانی و حساس تر میشه ما متفکرتر و خیالاتی تر میشیم.(البته با این شرایط که دیگه کسی بازگو نمیکنه )
کتاب قشنگیه ولی احساس خوبی به خواننده نمیده و متاسفانه برخلاف تصورات کتاب اصلا کودکانه و مناسب یک کودک نیست.
قضیه پاستیلهای بنفش اینه اون گربه خیالی پاستیل بنفش دوست داره و البته خواهر کوچیک این پسر از یک تولد چندتا پاستیل میاره ولی کسی نمیگه از کجا بوده و پسر احساس میکنه پاستیل ها جادویی هستن.